افراد زیادی وجود دارند که مایل هستند شرکت خود را تأسیس کنند. اما سوال اینجاست که، چه تعداد از این مفاهیم به سرمایه گذاری سودآور تبدیل میشوند؟ اگرچه اداره یک کسب و کار میتواند پر استرس و سخت باشد، اما میتواند انواع پاداش و سود خود را نیز داشته باشد. موفقیت و شکست دو روی یک سکه هستند. حالا که فضای اینترنتی پر از اطلاعات در مورد چگونگی به موفقیت رسیدن است، به نظر میرسد که جایی برای شکست وجود ندارد؛ نویسندگان این دسته از مقالات، ادعا دارند که قوانین و دستورالعملهای مختلفی را در مورد راه اندازی یک تجارت سودآور در اختیار شما قرار میدهند.
اما همه آنها نمیدانند که عنصر اساسی برای موفقیت یا شکست کسب و کار شما، قوانین و مراحل نیستند؛ بلکه آیتم هایی است که در پی شکست ها، موفقیت ها و تجارب پی در پی به آنها دست پیدا خواهید کرد. آرزوها و اهداف بسیاری از کارآفرینان، عموماً زمانی از بین میرود که استارتآپهایشان به شکست میخورند، و یا متوجه میشوند که اداره یک کسبوکار آنقدرها هم که از بیرون به نظر میرسد ساده نیست!
آنها میتوانند به سرعت از اهداف خود، یعنی داشتن یک کسب و کار و ثروتمند شدن دست بکشند. البته، این افراد باید به دخل و خرج زندگی روزمره خود نیز فکر کنند، بنابراین به احتمال زیاد تا پایان عمر برای شخص دیگری کار میکنند، حتی اگر از آن لذتی نبرند!
دلایل رایج شکست کارآفرینان
کارآفرینانی که شرکت های جدیدی را ایجاد میکنند، در حقیقت در حال پیش بردن اقتصاد، نوآوری و رشد اشتغال میباشند. با این حال، تقریباً نیمی از این شرکتهای جدید در پنج سال اول تأسیسشان شکست میخورند؛ بطوریکه از هر سه شرکت، دو شرکت کمتر از یک دهه عمر را تجربه میکنند. بنابراین، چگونه میتوانید یکی از 33 درصد شرکتهای جدیدی شوید که برای مدت طولانی دوام می آورند؟
عمده دلایلی که کارآفرینان شکست میخورند
بعید نیست که کارآفرینان به یکی از دلایل زیر شکست بخورند، پس سعی کنید از آنها اجتناب کنید:
عدم درک بازار
این مسئله مهمترین چیزی است که باعث شکست کسب و کارها میشود؛ چراکه هیچکسی نمیخواهد محصولشان را بخرد. وقتی کارآفرینان ادعا میکنند که هرکسی پتانسیل این را دارد که مشتری آنها باشد، نشانه درک نادرست آنها بازار است؛ این یک طرز فکری است که کاملاً خطرناک به نظر میرسد.
بسیاری از شرکت ها برای ایجاد یک باشگاه مشتریان وفادار بزرگ و گسترده تلاش میکنند، زیرا تکنیکهای بازاریابی و ارتباطات آنها بیش از حد عامه و قدیمی است. اگر میخواهید کسب و کار خود را توسعه دهید، باید محدوده مشتریان خود را مانند کف دست خود بشناسید. وقتی میدانید مشتریان ایده آل شما چه کسانی هستند، حالا میتوانید تلاش ها و منابع خود را بر جذب تعداد بیشتری از آنها متمرکز کنید. این مسئله، تلاش های بیهوده و بی ثمر در راه های فرعی را کاهش میدهد، نکته مثبت دیگر آن میتواند این باشد که سراسیمه بودن و عجول بودن کسب وکارها، برای به دست آوردن بازار را به طرز قابل توجهی کاهش میدهد.
من میتوانم همه کارها را به تنهایی انجام دهم!
توانمندسازی یکی از مهمترین ایده های اصلی در تجارت است. به این صورت که شما میتوانید به خود و اطرافیانتان قدرت بیشتری بدهید. شما نیروی اصلی و مرکزی کسب و کارتان هستید، اما باید گفت که فکر بدی است، اگر فکر میکنید که میتوانید همه کارها را خودتان به تنهایی انجام دهید. در طول مسیر، شما باید از افراد مختلف زیادی کمک بگیرید. یکی از اصول کارآفرین شدن این است که به دیگران اجازه دهید به شما کمک کنند؛ این نکته در مورد روابط و کنار آمدن با افراد دیگر در زندگی شخص نیز صادق است. این مانع ممکن است وجود داشته باشد که، امروزه بسیاری از کارمندان جوانتر برای به خطر انداختن آینده شغلی خود، با پیوستن به شرکتی با آینده نامشخص مردد و بلاتکلیف هستند.
بودجه و نقدینگی ناکافی
دلیل سوم شکست کسبوکارهای جدید، مربوط به امور مالی و یا نحوه مدیریت جریان های نقدینگی است. این واقعیت که اکثر صاحبان مشاغل تفاوت بین حسابهای پرداختی و حسابهای دریافتی را برنامه ریزی نمیکنند، میتواند چالش اصلی در این بخش باشد. کمبود نقدینگی زمانی اتفاق می افتد که، کسبوکارهای جدید بودجههای خود را بر اساس درآمدهای آتی برنامهریزی کنند، به این معنی که اگر درآمدی وارد نشود، کسبوکار آنها بدون پول خواهد ماند.
همچنین، ریسک بالای سرمایهگذاری در شرکت آنها میتواند باعث مشکلات بیشتر جریان نقدی و سرمایه گذاری شود. در واقع، کسب و کار میتواند مطالبات دریافتی خودش را به آینده منتقل کند، اما نمیتواند همین کار را با مطالبات پرداختی انجام دهد. تامینکنندگان، کارمندان و فروشندگان نمیتوانند مطمئن باشند که کارآفرین به وعدههای خود در آینده عمل خواهد کرد، پس منتظر وعده های مالی خود در موعد مقرر خواهند بود. به همین صورت که کسبوکارهای مطرح و ریشه داری در جهان، در سالهای اخیر ورشکست شدهاند.
عملیاتی کردن یک طرح زیان آور
اجرای یک طرح زیان آور، فقط میتواند یک کابوس باشد! مانند تصادفی است که در حال رخ دادن است. احتمالاً میتوانید به چند کسب و کار فکر کنید که فقط به خاطر “عنوان” این پاراگراف شکست خورده اند. موارد زیادی وجود دارد که ممکن است در طرح کسب و کارها اشتباه شود.
اما مهم است که بدانید، چه چیزی برای جلوگیری از این نوع شکست مهم است. طرح اصلی کسب و کار (بیزنس پلن)، نقشه ای است از مسیر کلی یک کسب و کار، که معمولاً توسط مربیان کسب و کارها ارائه میشود. این به صاحب یا بنیانگذار هر کسب و کاری کمک میکند تا طرح اصلی تجارت خودشان را توضیح دهند.
بدین گونه میتوانند طرح خود را برای سرمایه گذاران، شرکای تجاری و یا هر فرد مرتبط دیگری، توضیح دهند و آنرا قابل درک و فهم جلوه دهند. طرح کسب و کار فقط یک یادداشت و یا نوشته نیست که بخواهید آنرا فراموش کنید. این طرحی است که بارها و بارها، طی فرآیندهای مختلف کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرد.
گسترش و توسعه بیش از حد سریع
اکنون که تجارت شما راه اندازی شده و به خوبی پیش میرود، زمان رشد آن فرا رسیده است؛ اما باید رشد شرکت به گونه ای باشد که از کتنرل شما خارج نشود. اگر میخواهید کسب و کار خود را توسعه دهید، مطمئن شوید که حوزهها و بازارهای جدیدی را که میتوانید به آنها دسترسی پیدا کنید، بشناسید.
اگر میخواهید کسب و کار خود را توسعه دهید، مطمئن شوید به همان اندازه که در مورد محصولات، خدمات و مشتریان هدف جدید خود میدانید، اطلاعات کافی درمورد وضعیت فعلی خود در همین زمینه داشته باشید. زمانیکه یک کسب و کار خیلی سریع رشد میکند، و در عین حال تحقیقات، استراتژی و برنامه ریزی انجام نمیدهد، افراد کاربلد و زبده در تجارت از این فرصت استفاده خواهند کرد؛ آنها میتوانند منابع مالی کسب و کار شما را تخلیه کنند، و شرکت را از چنگتان دربیاورند!
ناهماهنگی اهداف
کارآفرینان اغلب تشویق میشوند که توجه خود را به یک سرمایه گذاری خاص معطوف کنند. این معمولاً به معنای تمرکز بر یک بخش مورد علاقه از اقتصاد و تجارت، یک مفهوم و یا یک مخاطب هدف است. البته محتمل است که بیشتر از اینها را نیز دربر بگیرد. همه چیز به شناسایی محصول نهایی و ایده آل برای شرکت شما خلاصه میشود. علاوه بر این، برای موفقیت در تجارت نیز باید مخاطب ایده آل محصول خود را شناسایی کنید. شما بایستی به تمامی اهداف که نهایتاً هدف نهایی شرکت را محقق میکند، احترام بگذارید و آنها را در جای درست خود اجرایی و عملیاتی کنید؛ چرا که در دنیای تجارت و کسب و کار، هیچ چیزی مهمتر از “محصول شرکت” و “مخاطب ایده آل آن” برای شما نخواهد بود.