اقتصاد چیزی نیست که به خودی خود اتفاق بیفتد. توسط انسان ها ساخته شده و تحت تأثیر پویایی قدرت، هنجارهای اجتماعی و هنجارهای فرهنگی قرار گرفت. سؤال این است که این عوامل چگونه بر اقدامات و نتایج اقتصادی تأثیر میگذارند؟ و پیامدهای اجتماعی این امر چیست؟ اینها موضوعاتی هستند که جامعه شناسی اقتصاد و اقتصاد سیاسی سعی در پرداختن به آنها دارند.
تعریف اقتصاد سیاسی
مطالعه تعامل بین دولت، اقتصاد و جامعه به عنوان اقتصاد سیاسی شناخته میشود و به این موضوع میپردازد که چگونه ملاحظات اقتصادی بر رفتار و سازمان سیاسی تأثیر میگذارد، و همچنین به چگونگی تأثیر نهادها، تصمیمها و ایدئولوژیهای سیاسی بر سیستمها، سیاستها و نتایج اقتصادی میپردازد. مطالعه اقتصاد سیاسی همچنین میتواند گذشته، حال و آینده یک کشور یا گروهی از کشورها را تبیین کند.
نمونه ای از اقتصاد سیاسی
درک اقتصاد سیاسی مستلزم داشتن دانش در بسیاری از رشته های دیگر از جمله اقتصاد، سیاست و جامعه شناسی است. مطالعه اقتصاد سیاسی میتواند در مورد این مسائل و مسائل دیگر توضیح دهد:
هزینه بازار، راه های عمومی، بیمارستان ها و کتابخانه ها چگونه توسط دولت تأمین مالی میشود؟
سیاست تجاری چگونه روی نابرابری اقتصادی و رفاه اجتماعی تأثیر میگذارد؟
سیاست پولی چگونه بر تورم، نرخ بهره و نرخ ارز تاثیر میگذارد؟
چگونه سازمان های دولتی و نهادهای بین المللی بازارهای مالی را کنترل میکنند.
چگونه تجارت جهانی، تغییرات آب و هوایی و جنبش های اجتماعی بر امنیت غذایی تأثیر میگذارد.
رابطه بین اقتصاد سیاسی و جامعه شناسی
در حالی که اقتصاد سیاسی و جامعه شناسی هر دو با جامعه انسانی سروکار دارند، از زوایای متمایز به موضوع میپردازند. مطالعه اقتصاد سیاسی بر چگونگی تأثیر ملاحظات اقتصادی بر رفتار و سازمان سیاسی و چگونگی شکلدهی نهادها، تصمیمات و ایدئولوژیهای سیاسی بر سیستمها، سیاستها و نتایج اقتصادی متمرکز است.
از سوی دیگر، جامعه شناسان به چگونگی تأثیرگذاری رفتار اقتصادی بر ساختارها، تعاملات و فرهنگ های اجتماعی نگاه میکنند.
جامعه شناسی همچنین به بررسی تأثیرات فرهنگی، مذهبی و سیاسی بر نابرابری های اجتماعی و تحولات اجتماعی میپردازد. اقتصاد سیاسی و جامعه شناسی وقتی در مورد اتفاقات مشابه به کار میروند، میتوانند بینش ها و تفاسیر تکمیلی را ارائه دهند. به عنوان مثال، بحران مالی جهانی سال 2008 را میتوان از دریچه اقتصاد سیاسی بهتر درک کرد، که میتواند نقش عواملی مانند مقررات زدایی از بازارهای مالی، توسعه نئولیبرالیسم و فروپاشی حکومت را روشن کند.
درک تأثیرات بحران بر زندگی و رفاه مردم، تظاهرات و جنبشهای اجتماعی که جرقههای آن را برانگیخت، و چگونگی ایجاد چالش برای هنجارها و ارزشهای اجتماعی از قبل موجود را میتوان از طریق مطالعه جامعهشناسی بهدست آورد.
توسعه تاریخی اقتصاد سیاسی
در اواسط قرن هجدهم، در پاسخ به “مرکانتیلیسم”، سیستم کنترل دولت بر فعالیت های اقتصادی، به عنوان منطقه مطالعاتی شکل گرفت. این اقتصاددانان سیاسی اولیه مانند آدام اسمیت، دیوید هیوم و فرانسوا کوئسنی بودند که از ایده های مرکانتیلیستی عقب نشینی کردند و از تجارت آزاد، استقلال شخصی و قانون طبیعی دفاع کردند. علاوه بر این، آنها مفهوم تقسیم کار، نیروهای بازار عرضه و تقاضا، و «دست نامرئی» را برای اولین بار بیان کردند.
نظریه ها و روش های جدیدی در اقتصاد سیاسی در قرن 19 و 20 به وجود آمد تا شرایط اقتصادی و اجتماعی را تغییر دهد. کارل مارکس، جان استوارت میل، جان مینارد کینز، فردریش هایک، جوزف شومپیتر، نهادگرایی، مارکسیسم، کینزیسم، نئولیبرالیسم، و اقتصاد توسعه، همگی فیلسوفان و مکاتب مهم اقتصاد سیاسی در این دوران بودند.
مطالعه امروز اقتصاد سیاسی یک موضوع میان رشته ای پر رونق و چندوجهی است که بینش هایی از اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی، تاریخ و فلسفه را در بر میگیرد. جهانی شدن، نابرابری، دموکراسی، محیط زیست، فرهنگ، قدرت و جنبش های اجتماعی تنها تعدادی از موضوعات متعددی هستند که در این حوزه بیان شده اند. سیاست ها، اعمال حکومتی و تغییرات اجتماعی و پیامدهای متعددی را میتوان از مطالعه اقتصاد سیاسی استخراج کرد.
نظریه ها و رویکردهای اصلی اقتصاد سیاسی
در زیر نمونه هایی از رویکردها و نظریه های عمده اقتصاد سیاسی آورده شده است:
- ناسیونالیسم اقتصادی یک ایدئولوژی سیاسی است که از دخالت بیشتر دولت در اقتصاد برای محافظت از آن در برابر تهدیدات داخلی و خارجی حمایت میکند. تعرفه ها، یارانه ها و صنعتی شدن بیشتر، همگی به دنبال آن هستند. الکساندر همیلتون، فردریش لیست و اتو فون بیسمارک همگی از مصادیق ملی گرایان اقتصادی هستند.
- لیبرالیسم اقتصادی مکتبی است که بر اثرات مثبت مبادلات نامحدود بازار، انتخاب نامحدود فردی و حداقل دخالت دولت در امور اقتصادی تاکید دارد.
- تجارت در بازار آزاد، مقررات زدایی و خصوصی سازی از جمله سیاست هایی است که از دخالت نکردن دولت حمایت میکند. آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و میلتون فریدمن همگی نمونه هایی از لیبرال های اقتصادی هستند.
- مارکسیسم یک ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی است که سرمایه داری را به عنوان استثمارگر، سرکوبگر و در نهایت ناپایدار محکوم میکند و یک آلترناتیو کمونیستی یا سوسیالیستی را ترویج میکند که بر مبارزه طبقاتی و تحولات رادیکال متکی است. مارکس، لنین و مائوتسه تونگ شخصیت های مارکسیستی هستند.
- کینزیسم یک اقتصاد سیاسی است که با باورهای کلاسیک و نئوکلاسیک در ثبات بازار و خودکنترلی در تضاد است. از دولت میخواهد که در مواقع بحران اقتصادی، تقاضای کل را به عهده بگیرد. جان مینارد کینز، پل ساموئلسون و جان کنت گالبریث همگی از نمونه های مکتب کینزیسم هستند.
- نئولیبرالیسم ایدئولوژی است که بر جهانی شدن، مالی شدن و بازاری شدن بیشتر از لیبرالیسم اقتصادی قرن نوزدهم تأکید دارد. تعدیل ساختاری، محدودیت پولی و سایر اشکال ریاضت مالی در این مکتب ترویج میشود. مارگارت تاچر، رونالد ریگان و صندوق بین المللی پول همگی نئولیبرال هستند.
- نهادگرایی یکی دیگر از نظریه های اقتصادی است که بر قدرت سازمان های مستقر در تأثیرگذاری بر عادات مصرف کننده و نتایج کسب و کار تأکید دارد و اثر هنجارها و نهادهای رسمی و غیررسمی را بر رشد و توسعه اقتصادی بررسی میکند. نهادگرایان متفکرانی مانند الینور اوستروم، دنی رودریک و داگلاس نورث هستند.
اقتصاد توسعه، مطالعه عواملی است که به پیشرفت اقتصادی یک کشور یا منطقه کمک میکنند و نتیجه آن هستند. رشد و شکوفایی اقتصادی بر حسب عوامل تعیینکننده آنها مانند نوآوری فناوری، سرمایه انسانی، هنجارهای فرهنگی، شرایط طبیعی و چارچوبهای نهادی مورد بررسی قرار میگیرد.
تأثیر اقتصاد سیاسی بر کارآفرینان
بسته به موقعیت و نوع کارآفرینی، تأثیر اقتصاد سیاسی بر کارآفرینان میتواند متفاوت و جزئی باشد. طرق مختلفی وجود دارد که اقتصاد سیاسی میتواند بر صاحبان مشاغل تأثیر بگذارد:
- میزان آزاد بودن و رقابتی بودن بازارهای یک کشور یا منطقه.
- سهولتی که استارت آپ ها میتوانند به منابعی از جمله سرمایه، آموزش و شبکه های مستقر دسترسی پیدا کنند.
- میزانی که صاحبان کسب و کار نوآوری میکنند، ریسک میکنند و به شکست احترام میگذارند.
- اینکه چقدر احترام و تحسین عمومی و رسمی برای صاحبان مشاغل در نوآوری سیاسی وجود دارد که تلاش آنها برای حل مسائل اجتماعی از طریق تشکیل ایده ها، گروه ها و احزاب جدید را نشان میدهد.