کتاب رشد 10 هزار برابری از این جهت برای من خاص محسوب میشود که، زیربنای موفق شدن در کسب و کارها را به من آموخت. این کتاب میتواند به شما بیاموزد که هر کسب و کار بدون حضور مؤسس آن هم، میتواند در هر شرایط اقتصادی و بازاری رشد مداوم و پایدار داشته باشد؛ و نتایج پایدار و مداومی برای مردم و جامعه به ارمغان بیاورد. بدون شک میتوانم بگویم که شما بدون خواندن مجموعه کتابهای مایکل گربر، نمیتوانید به یک کارآفرین موفق تبدیل شوید.
تعریف شما از یک کسب و کار چیست؟
نظر شخصی من به تعاریف کتاب رشد 10 هزار برابری از کسب کار بسیار نزدیکتر از دیگر تعاریف موجود است؛ چرا که آقای گربر معتقد است که بسیاری از کسب و کارهای امروزی، استانداردها و معیارهای یک کسب و کار واقعی را ندارند. آنها کارهایی که دوست ندارند را انجام میدهند، طرحها و سرمایه گذاری های توجیه پذیر ندارند، رشد ندارند و یا رشدشان متوقف شده است و یا اینکه فرسوده و قدیمی هستند. به هر نحوی نمیدانم که چه نامی میتوان بر آنها گذاشت، اما قطعاً در محدوده تعاریف کارآفرینی مدرن و کسب و کارهای پیشرفته قرار نمیگیرند.
ویژگی های کسب و کارهای مدرن
در دوران مدرن، کسب و کارهایی موفق هستند که همواره پویایی خود را حفظ میکنند، و هیجان انگیز و غیر قابل پیش بینی هستند. آنها به هیچ عنوان تک بعدی بودن را قبول ندارند، همواره نشانی از خودشان را در اقتصاد برجا میگذارند و اجازه نمیدهند که مشتریانشان آنها را فراموش کنند. تجارت مدرن موفق، کسب و کاری است که چالش برانگیز، و مدام درحال رشد کردن باشد؛ بطوریکه توسعه بخشی اقتصادی آنها به تمام اعضای جامعه برسد. کتاب رشد 10هزار برابری به شما یاد میدهد که بسیاری از به اصطلاح کسب و کارها، محکوم به “کوچک مردگی” هستند، چراکه هر روز به شرکت میروند و کارهای تکراری و خسته کننده را مجدداً انجام میدهند.
ده اصل کتاب رشد 10 هزار برابری
در این کتاب به 10 اصل پرداخته شده که، تمام تلاشش را میکند تا با به کار انداختن تخیل شما، قوه تحیلی تان را فعال کند. این اصول در عمل میتواند به نجات زندگی شما و دیگران منجر شود.
اصل اول: کسب و کار درست ساخته شده، تا 10هزاربرابر هم میتواند رشد کند!
هر چقدر ساختمان بلندتر و رفیعتر باشد، باید پی و زیربنای عمیق و محکمتری برایش درنظر گرفته شود. متأسفانه خیلی از کسب و کارها به دلیل زیربنای نامناسب، یا کسب و کار نیستند، یا توسعه پذیری ندارند و یا رشد آنها توجیه پذیری ندارد. تا زمانیکه در ذهن و تخیلات شما، چیزی بزرگ، والا و قدرتمند شکل نگیرد، خلق بزرگی هم صورت نخواهد گرفت. مهم است که نقطه شروع به صورت درست و بزرگتر از معمول، در ذهن شما شکل بگیرد. شما باید بتوانید راهی که شروع کردید را تا پایان تخیل کنید و ببینید.
سؤال اصلی این است: چه مانعی وجود دارد که اجازه نمیدهد شما 10هزار برابر رشد کنید، و بنگاه اقتصادی خیره کنندهای داشته باشید؟
اصل دوم: ایده پشت کسب و کارها، مبنای شکل گیری آنهاست
چطور ممکن است که افراد و شرکت های بزرگ اشتباه کنند؟ بله درست است، به این دلیل که قدیمی هستند. برای موفقیت لازم است که ایده جدید و کسب و کار جدیدی را شروع کنید و آدم جدیدی باشید. تناقص در هر کدام از این بخشها میتواند موجب از بین رفتن شما شود.
شما باید ایده ای خلق کنید که از قبل، نمونه و مشابهی از آن وجود نداشته باشد؛ و البته ایده خودتان باشد و نه اینکه کسی به شما هدیه بدهد. نکته مهم درمورد ماهیت “ایده” این است که با تولد یک ایده، شما نیز تولدی دوباره پیدا میکنید؛ ایده شما را به چالش میکشد و در ذهنتان جا باز میکند، و شما وادار به حرکتی میکند که از وجود خودِ جدیدتان است، نه از خودِ قدیمی.
اصل سوم: همکاری تمامی بخشها باهم، برای موفقیت کسب و کارها ضروری است.
در کسب و کارهایی که میسازید، تمامی بخشهای آن هستند که نتیجه را میسازند و نه یک بخش. همکاری بین بخشهای داخلی و بیرونی موجب بوجود آمدن نتایج متمایزکننده ای میشود. تمامی بخشها باید با هماهنگی و نظم، در کنار هم و باهم برای تولید نتیجه ای بهتر اقدام کنند.
تقسیم بندی بخشهای داخلی و بیرونی و همچنین ایجاد برندی خاص، کلید موفقیت شماست.
در این قسمت لازم است یادآوری کنم که موفقیت مانند یک سکه است؛ 2 رو و 1 لبه دارد. پس شما نیز هروقت توانستید، سری به بیرون بزنید و نظم و انظباط را در تمامی بخشها حاکم کنید.
اصل چهارم: کسب وکار باید در هر دوره اقتصادی رونق داشته باشد
(دوره های اقتصادی رونق، رکود و بحران)
به یاد داشته باشید که برای خلق یک تجارت، با کلاس و معیار جهانی باید بتوانید تمام این 10 اصل را اجرایی کنید. وابستگی شما باید به این 10 اصل باشد، نه وضعیت اقتصادی کشور. در ادامه نیاز است که به جای تمرکز بر روی کارها و روندها، روی نتایج متمرکز شوید. بعنوان یک پیشنهاد شخصی مرتبط میتوانم بگویم: تولیدات و خدماتی داشته باشید که بعد از مدتی اصطلاحاً از مُد نمی افتند. به کارهایی فکر کنید و آنها را انجام دهید که تأثیر و ماندگاری بلندمدت داشته باشند؛ مهم است که از فکر بازآفرینی گذشته دست بکشید و نوآوری را جایگزین آن کنید. بالاترین استانداردهای کیفی را برای تجارت خودتان در نظر بگیرید و کاری کنید که دیگران با شما رقابت کنند. در نهایت هم تلاش کنید تا به آنچه میبینید، میشنوید و یا احساس میکنید، واکنش نشان دهید.
اصل پنجم: کسب و کار مدرسه است
حکمت نهفته در کسب و کارهای جهانی که پتانسیل رشد 10 هزار برابری دارند، چهار نکته مهم را دربر دارد:
- واقعیت یادگیری و آموختن را پذیرفته اند.
- به مردم که هرروز به سرکار میروند، نگاه میکنند.
- میدانند که چطور انسانهایی سالم و درست را به جامعه تحویل دهند.
- قبل از هر کاری آدمهای درست و مناسب همان بخش را انتخاب میکنند و آنها را با نظریه: “کارِ درست مولد نتایج درست است” آشنا میکنند.
فراموش نکنید، مدرسه ای که روح مدرسه بودن دارد و چیزهای جدیدی درباره زندگی، کار، پول، کارآفرینی، نوآوری، تفکر و مواردی از این دست را به ما می آموزد میتواند در نهایت اثری زیبا خلق کند و ماندگار شود. در حقیقت بسیار مهم است که بدانیم، ما باید به اندازه آنچه خلق میکنیم قوی هم باشیم.
اصل 6: کسب و کار باید بازتابی از اهداف متعالی باشد
ما در این دنیا هرچیزی هستیم به جز یک انسان هوشمند و آگاه. چه اتفاقی افتاده که ما تبدیل به ماشین های آهنی بدون روحی شده ایم که فقط رفتارهای از پیش تعیین شده مکانیکی دارند؟ انگار که همگی به خوابی عمیق فرو رفته ایم؛ اما عاملین ایجاد این خواب عمیق چه کسانی هستند؟ من تصور میکنم که فقط و فقط خودمان عامل آن هستیم.
تصور بنده این است که شما قبل از رسیدن به هدف اصلی و رسالت خودتان، باید در قدم نخست بیدار باشید؛ این خیلی عجیب به نظر میرسد که تصور عمومی جامعه، انتخابهای ناخودآگاه ما را به خودآگاه ما نسبت میدهد. در این مرحله مهمترین کاری که میتوان انجام داد این است که از خودتان بپرسید: من چطور آگاه و هوشیار خواهم بود؟ از این طریق شما منِ واقعی خودتان را پیدا میکنید و با عمل به توصیه های این اصل، میتوانید متوجه بیداری و ناخودآگاهی خود شوید. این واکنش شما نسبت به چالشها است که نشان میدهد بیدار هستید و یا در خواب به سر میبرید.
اصل 7: کسب و کارهای جهانی نتیجه یک هدف بالاتر هستند
هدف متعالی مانند هدفی است که کارآفرینان برتر عصر جدید مانند آقای محمد یونسی به آن رسیده اند؛ ایشان درمورد پول به عموم مردم آموزش داد، شیوه استفاده از پول در مناطق فقیر نشین را آموخت و توجه ویژه ای به توانمندسازی بانوان در جامعه داشته و دارد.
آقای محمد یونسی، این کارآفرین عصر مدرن، با هدف کمک به اقشار ضعیف و آسیب پذیر جامعه در مناطق محروم سراسر کشور، بیش از 2500 بانک را راه اندازی کرد؛ که وامهای خرد به متقاضیان خود که عموماً از مناطق محروم هستند، اعطا میکند؛ به جای دادن وام به گروهی خاص و یا شرکتهای دولتی و ایجاد رانت جدید. شما باید بتوانید خود و کسب و کارتان را به فراتر از آنچه که امروز در آن هستید ببرید، تا تحولی مثبت در جهان بوجود بیاورید.
اصل 8: شما و کسب و کارتان باید در دل نور حرکت کنید
زندگی را میشود در کسری از ثانیه تغییر داد و یا گاهی هم شاید تا 70 سال به طول بینجامد!
باید از خودمان بپرسیم که چرا یک زندگی و یک کسب و کار معمولی داریم؟!
شاید به این سبب باشد که خداوند در کسب و کار ما حضور ندارد. بدون شک با بررسی کسب و کارهای ماندگار، میتوانید ببینید که تا چه حد فکر و یاد خدا با آنها همراه بوده است.
اصل 9: کسب و کار جهانی، یک نهاد اقتصادی است
آیا درست است میگویند: پول، پول می آورد؟ – خیر. پول مانند سوخت و انرژی است.
این انرژی برای فکر کردن، رشد کردن، پیشرفت و زندگی کردن استفاده میشود. شما باید قبل از هر چیزی معنای واقعی پول را درک کنید و سپس معنای مستقل بودن و خود استقلالی را پیدا کنید. در عصر کارآفرینان جدید، شما باید بتوانید اقتصاد خودتان را بسازید؛ این ساختن باید بدون وابستگی به اقتصاد کشور و دولت، بازار و تجارت باشد.
بعد از مستقل شدن، شما با یک عمل میتوانید، اقتصاد 5 برابری را در کار خود ایجاد کنید؛ یعنی فقط و فقط منابع، سرمایه، بازار، پول نقد و نیروی انسانی خودتان را 5 برابر کنید. حالا میتوانید متوجه شوید که اگر کشور اقتصاد را 5 برابر کند، ما با اقتصادی 5 برابری در سطح ملی مواجه هستیم. به یاد داشته باشید که رشد 10 هزاربرابری در دل همین رشد 5 برابری نهفته است.
اصل دهم: کسب و کارهای جهانی، “استانداردساز” هستند
روح تجارت شما چیست؟ جالب است بدانید که روح موفقیت همواره پرطراوت، سرشار از استعدادها، ماجراجو و کنجکاو و درحال صعود است.
وضعیت روح خودتان چطور است؟
آیا در خانواده و یا مدرسه ای بی روح بوده اید؟ آیا شرکت و طرز تفکری بی روح دارید؟ قبل از ایجاد یک استاندارد بالاتر، شما نیاز دارید که به وضعیت روح خودتان رسیدگی درستی کنید؛ بعد به سراغ تجارت و زندگی خودتان بروید. استانداردهای بالای اخلاقی، معنوی و مالی را ایجاد کنید تا به جای رقابت با دیگران، دیگران را ترغیب کنید تا با شما رقابت کنند.
در پایان نیز مهم است تا یادآور شوم که من و شما برای نجات زندگی دیگران، کارآفرین شدن را انتخاب کردیم؛ این مسیری است که تاکنون زندگی خیلی از افراد را نجات داده، و بدون شک برای شما هم نجاتبخش خواهد بود. فقط کافیست، چیزی را که قرار است شروع کنید را بالاخره شروع کنید.
بدینگونه شما از جهان پر از افکار قدیمی، ایده های قدیمی، کارآفرینی قدیمی و شرکتهای قدیمی خلاص شوید. با ایده ها و افقهای جدید، محصولات و خدمات جدید را برای حل مشکلات جامعه ایجاد کنید؛ چراکه این یک اصل اساسی و مهم است که، هرکسی به جامعه خدمت بیشتری میکند، ثروتمندتر خواهد بود.