وقتی بحران یا به نوعی طوفان، در کسب و کارها شروع میشود، خیلی از افراد را نابود میکند؛ تعداد معدودی هم میتوانند از آن جان سالم به در ببرند. بعد از جنگ جهانی اول، اروپا و آمریکا 11 بحران را پشت سر گذاشتند. مثال آن، “بحران داتکام” و یا “حباب داتکام” است که بین سالهای 1994 تا 2000 اتفاق افتاده است. البته درگیری جهان با بحران کرونا توانسته، به غیر از کاهش تقاضا، موجب ریسک سلامتی هم شود.
در بحران داتکام، هزاران شرکت نابود شدند و بعضی از شرکتها مانند آمازون، از آن جان سالم به در بردند. نکته جالب اینجاست که ارزش سهام آمازون قبل از بحران، 107 میلیارد دلار بود، که بعد از آن به 7 میلیارد دلار رسید. به طوریکه این غول بزرگ، تا چند ماه هیچ سودی نداشت.
چه سیاستی، آمازون را نجات داد؟
بررسی آمازون نشان داده بود که بین اقلام موجود، کدام محصول بیشترین بازده میزان نقدینگی را دارد؛ و توانست محصولی متناسب با استراتژی پیشین خودش را پیدا کند: آن محصول، کتاب بود. در مرحله بعد، آنها سیاست صرفه جویی و عدم ولخرجی را پیاده کردند. یعنی برای هر کاری، اول دانش و اطلاعات لازم را به دست می آوردند و بعد آنرا عملی میکردند. مثلاً برای پایین نگه داشتن هزینه ها، از تخته چوب های اضافه میز میساختند.
شرکت بعدی، “گوگل” بود که در سال اول کاری و سال 2000، 19.1 میلیون دلار درآمد داشت. اما در سال بعدی، درآمد آن به بیش از 4 برابر بعنی 86.4 میلیون دلار رسید. چرا وقتی غول های بزرگ درآمدی نداشتند و خیلی از شرکتها نابود شدند، یک شرکت نوپا، اینچنین درآمد بالایی داشت؟ هدف “گوگل” این بود که در جستجوهای اینترنتی، از شرکت های رقیب مثل “بینگ”، بهتر عمل کند و شماره یک باشد.
یکی از بزرگترین شرکت های دنیا با بیش از صد سال سابقه و تولید بیش از 55 هزار، شرکت “تری ام” میباشد. این شرکت از استراتژی تمرکززدایی به صورت پیوسته استفاده میکرد و به نوعی در بازارهای جدید و کالاهای جدید وارد شد؛ از کفش گرفته تا نوارهای ویدئویی. دوران رکود و بحران، زمان مناسبی برای ریسک کردن است و باید مثل “تری ام” ریسک ها را تقسیم کنید.
شما میتوانید با صرفه جویی از مرحله بحران عبور کنید. اما با ارائه کیفیت بالا، میتوانید در آن دوران درآمد بدست بیاورید.